کینه شتری. آنکه کینۀ سخت دارد. آنکه کینه از یاد نبرد. (یادداشت مؤلف). سخت کینه که بی اذیت و انتقام دست برندارد. (فرهنگ نظام). آنکه در نگاه داشتن بغض و عداوت دشمنان به دل حد و اندازه نگاه ندارد. (امثال و حکم دهخدا). کینه شتری. سخت کینه. کینه ور. کینه توز. بددل، کنایه از منافق و کینه ور است. (آنندراج). بداندیش. (ناظم الاطباء). غدار. (انجمن آرا)
کینه شتری. آنکه کینۀ سخت دارد. آنکه کینه از یاد نبرد. (یادداشت مؤلف). سخت کینه که بی اذیت و انتقام دست برندارد. (فرهنگ نظام). آنکه در نگاه داشتن بغض و عداوت دشمنان به دل حد و اندازه نگاه ندارد. (امثال و حکم دهخدا). کینه شتری. سخت کینه. کینه ور. کینه توز. بددل، کنایه از منافق و کینه ور است. (آنندراج). بداندیش. (ناظم الاطباء). غدار. (انجمن آرا)